در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

whip

شلاق، تازیانه، شلاق زدن، تازیانه زدن، به هم زدن، زدن

whirl

چرخش، حرکت دورانی، کار سریع، فعالیت شدید، دور خود چرخیدن، چرخیدن، چرخ زدن، به سرعت حرکت کردن، به سرعت عبور کردن

white

سفید، رنگ سفید، سفیدپوست

white frost

یخبندان سفید، برفک سفید، یخبست سفید

white light

چراغ سفید، نور سفید، روشنایی سفید

white paper

گزارش دولت (در بریتانیا)، نشریه رسمی (دولت)، گزارش دقیق و جامع

whole

کامل، تمام، همه، سالم

wholesale

عمده‌فروشی، بطور عمده، یکجا، بطور کلی، در مقیاس گسترده، وسیع، گسترده، فراگیر، عمده فروختن، عمده فروشی کردن

wide

پهن، عریض، گشاد، وسیع، گسترده، جامع، متنوع، گوناگون، عمیق، زیاد، شدید

widen

تعریض کردن، پهن کردن، عریض‌تر کردن، گشاد کردن، وسعت بخشیدن، شدت بخشیدن، بیشتر کردن، تعریض شدن، پهن شدن، عریض‌تر شدن، بیشتر شدن، شدت یافتن

width

پهنا، عرض، وسعت، گستره، دامنه

width (traveled way) [USA]

عرض کل قابل استفاده توسط وسایل نقلیه، عرض کل سواره‌رو و شانه [اصطلاح آمریکایی]

wild

وحشی، غیر اهلی، اهلی نشده، خود رو، جنگلی، بیابانی، صحرایی (گیاه)، بایر، برهوت، بی‌آب و علف (زمین)، خالی از سکنه (سرزمین)، توفانی، ناآرام، شدید، تند، بی‌هدف، بی‌نقشه، غیر منطقی، نسنجیده، حساب‌نشده، محیط طبیعی، محیط وحش

willingness

میل، تمایل، رضای خاطر، رضایت، رغبت، علاقه، اشتیاق

صفحه  440  از  445