در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

trauma

ضربه، آسیب، لطمه روحی، ضایعه روحی، زخم، جراحت

travel

سفر، مسافرت، مسافرت کردن، به مسافرت رفتن، طی کردن، پیمودن

travelator

پیاده‌روی متحرک، تسمه‌نقاله عابر پیاده

traveled way (through) [USA]

عرض کل قابل استفاده توسط وسایل نقلیه، عرض کل شانه و سواره‌رو [اصطلاح آمریکایی]

traveled way width [USA]

عرض کل قابل استفاده توسط وسایل نقلیه، عرض کل شانه و سواره‌رو [اصطلاح آمریکایی]

traverse

پیمایش، نقطه‌یابی (نقشه‌برداری)، حایل، مانع، مانع عبور

صفحه  411  از  445