در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

waterlogged a/

خیس آب، عرق آب (زمین)، پر از آب، آب‌گرفته (قایق)

waterproofing course

لایه عایق، لایه آب‌بندی، لایه مقاوم در برابر نفوذ آب

watershed

آبریز، آب‌چکان (ساختمان)، مرز آبریز، آب‌پخشان (هیدرولوژی) حوزه آبریز (هیدرولوژی)

waterspout

تنوره دریایی، گردباد دریایی (جغرافیا)، (دهانه) لوله آب

watertight

ضد آب، نفوذناپذیر، آب‌بندی شده

wave

موج، حرکت دست، حرکت، تکان خوردن، در نوسان بودن، جنبیدن، حرکت کردن، در دست تکان دادن، دست تکان دادن

way

جاده، خیابان، راه، طرف، جهت، سو، شیوه، طریقه، طریق، طرز، نحوه، رفتار، طرز رفتار، عادت، مسافت، فاصله

way (exclusive)

مسیر اختصاصی، مسیر انحصاری، مسیر ویژه

way (give)

راه دادن، رعایت کردن حق عبور، رعایت کردن حق تقدم، تسلیم شدن، میدان دادن

way (refusal to give)

امتناع کردن از رعایت حق تقدم،‌ راه ندادن، نپذیرفتن حق تقدم طرف مقابل

way (through traveled) [USA]

عرض کل قابل استفاده توسط وسایل نقلیه، عرض کل سواره‌رو و شانه [اصطلاح آمریکایی]

way bill

بارنامه، (برای مسافر) لیست مسافران

way of life

روش زندگی، رویه زندگی، سبک زندگی

way station

استراحتگاه (در جاده)، ایستگاه فرعی (راه‌آهن)

way width (traveled) [USA]

عرض کل قابل استفاده توسط وسایل نقلیه، عرض کل شانه و سواره‌رو [اصطلاح آمریکایی]

wayside

کنار جاده، کنار راه

weak

ضعیف، کم سو، سست، کم رنگ، کم رونق، متزلزل، بی‌ثبات

weak spot

نقطه ضعیف، محل دارای آسیب‌پذیری خاص

wear

ساییدگی، فرسایش، سایش، فرسودگی، کهنگی، پوشیدنی، پوشش، پوشاک، ساییدن، کهنه شدن، ساییده شدن، پوشیدن، به تن کردن، درست کردن، ایجاد کردن (شیار، سوراخ و ...)

wear (surface)

ساییدگی سطحی، فرسودگی سطحی، فرسایش سطحی

wear (tyre)

فرسایش لاستیک، استهلاک لاستیک

« ۵۴۴  ۵۴۵  ۵۴۶ ۵۴۷ »
۴۸ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۵۴۶ از ۵۵۶ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰