در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

waste

بایر، لم‌یزرع، موات، زاید، بی‌مصرف، باطله، اتلاف، تضییع، اسراف، فضولات، ضایعات زباله، آشغال، زمین بایر، زمین بی‌حاصل، تلف کردن، هدر دادن، ضایع کردن، اسراف کردن

watch

کشیک، نگهبانی، نگهبان، مأمور گشت، شبگرد، مراقب، محافظ، مأمور، ساعت، ساعت مچی، تماشا کردن، نگاه کردن، بیدار ماندن، ناظر بودن، مراقب بودن، شاهد بودن

water

آب، رود، دریاچه، دریا، آب دادن، آب پاشیدن، آب ریختن، جاری بودن (رود)، آبیاری کردن، آب رساندن

water (free)

آب آزاد (خاک)، رطوبت سطحی (سنگدانه)

water balance

تراز آب، تراز وضعیت بارندگی و جریان آب، بیلان آب

صفحه  544  از  556