در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

visit

ملاقات، دیدار، بازدید، سرکشی، سفر، مسافرت، گردش، ملاقات کردن، دیدن، سر زدن، بازدید کردن، سرکشی کردن، سفر کردن، عیادت کردن، گردش کردن، تماشا کردن

visitor

ملاقات کننده، بازدید کننده، عیادت کننده، مهمان، مسافر، توریست

visor

نقاب (در کلاه ایمنی)، آفتابگیر (چراغ‌های راهنمایی)، لبه کلاه

visual a/

دیداری، بصری (مربوط به) بینایی

visualize

پیش چشم آوردن، در ذهن مجسم کردن، در ذهن متصور ساختن، تصور کردن

visually

از نظر بینایی، به لحاظ بینایی، در ظاهر، ظاهراً، به طور بصری، از راه چشم

vitiate

خراب کردن، ضایع کردن، فاسد کردن، تضعیف کردن، بی‌اساس کردن، باطل کردن

Vitrification

شیشه‌ای کردن، شیشه‌ای شدن، شیشه شدگی، جنس شیشه‌ای، جنس شیشه مانند

vitrified slag

روباره شیشه‌ای شده، سرباره شیشه‌ای

vocation

کشش درونی، تمایل، علاقه، استعداد، وظیفه، کار، پیشه

void

خلأ، فضای تهی، جای خالی، تهی، خالی، پوچ، باطل، بی‌اعتبار، باطل کردن، لغو کردن، از درجه اعتبار ساقط کردن

void ratio

نسبت فضای خالی، درصد فضای خالی

volatile a/

قابل تبخیر، فرّار، متغیر، بی‌ثبات، ناپایدار

صفحه  540  از  556