در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

user

کاربر، استفاده کننده، مصرف کننده، به کار برنده

user cost

هزینه کاربر، هزینه استفاده کننده

user group

گروه کاربر، گروه استفاده کننده

user guide

راهنمای استفاده کننده، راهنمای کاربر

Usual

معمول، متداول، رایج، مرسوم، عادی، معمولی، همیشگی

utilities

خدمات رفاهی، خدمات عمومی

utility

مطلوبیت، سودمندی، فایده‌مندی، فایده، چندکاره، چندمنظوره

utility (public)

شرکت خدمات عمومی (آب، برق، حمل‌ونقل و ...)

utility post

برنامه خدماتی، برنامه چندمنظوره

utility programme

استفاده، بکارگیری، بهره‌گیری، بهره‌برداری

utilization

ضریب استفاده، ضریب بکارگیری [اصطلاح آمریکایی]

utilization factor

استفاده کردن، بهره‌گرفتن، به کار گرفتن، به کار زدن، بهر‌ه‌برداری کردن

vacant

خالی (اتاق، جا و ...)، بلاتصدی، بی‌متصدی (پُست، مقام)، آزاد (وقت)

vacant lot [USA]

قطعه زمین خالی، زمین بایر [اصطلاح آمریکایی]

vacation

تعطیلات، تعطیلی، مرخصی، تخلیه

vacuum

خلأ، جای خالی، جارو برقی، جارو برقی زدن، جارو برقی کشیدن، با جارو برقی تمیز کردن

صفحه  530  از  556