در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

tourism car

خودروی گردشگری، ماشین جهانگردی

tourist

جهانگرد، گردشگر، توریست

tourist vehicle

وسیله نقلیه جهانگردی، وسیله نقلیه گردشگری

towing

یدک‌کشی، بکسل کردن

town

شهر، شهر کوچک، اهالی شهر، مردم شهر، سکنه شهر

town (county)

مرکز استان، مرکز ناحیه، حاکم‌نشین

صفحه  500  از  556