در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

systematic

منظم، سه قاعده، سیستماتیک، روشمند، روشمندانه، نظام‌یافته، نظام‌مند، حساب‌شده، برنامه‌ریزی شده، دقیق

tab

برچسب، نوار، صورت‌حساب

table

جدول، فهرست، ریز، کتیبه، میز

table (water)

سفره آب زیرزمینی، سطح ایستایی، لبه آبریز (در ساختمان)

tacheometer

تاکئومتری، مسافت‌یاب (نقشه‌برداری)

tacheometry

تاکئومتری، مسافت‌یاب چشمی (نقشه‌برداری)

tactics (control)

تاکتیک‌های کنترل، تدابیر کنترل، روش‌های نظارت

tag

برچسب (روی کالا)، برچسب زدن، برچسب چسباندن

tail

انتها، ته، دُم، دنباله

tailback

راه‌بندان، خط زنجیر (ترافیک)

tailgate [vehicles] v/

با فاصله کم و خطرناک پشت اتومبیل جلویی حرکت کردن، سپر به سپر رانندگی کردن [وسایل نقلیه]

take

برداشتن، بردن،‌ گرفتن، تصرف کردن (زمین)، کسب کردن، ظرفیت داشتن، گنجایش داشتن، برخورد کردن، فهمیدن، درک کردن، انتخاب کردن، طول کشیدن، سوار شدن (وسیله نقلیه)، عبور کردن، رد شدن، اتخاذ کردن، اختیار کردن

صفحه  484  از  556