در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

strenghten

شدت یافتن، بر شدت چیزی افزودن، نیرو گرفتن، تقویت شدن، قوی‌تر شدن، شدت بخشیدن، نیرو دادن، تقویت کردن، استحکام بخشیدن

stress

تنش، فشار، تأکید، تکیه، تأکید کردن، اهمیت دادن، اصرار ورزیدن

stretch

باریکه، قسمت،‌ بخش، قطعه، تکه، ناحیه (جاده، زمین، آب)، دوره، زمان، مدت، کش و قوس، کشش، کشسانی، کشسان بودن، کش آمدن، گشاد شدن، گسترده بودن، گسترش داشتن، امتداد داشتن، کشیده شدن

strike

ضربه، برخورد، اعتصاب، حمله، هجوم، یورش، خوردن، اصابت ک ردن، برخورد کردن، ضربه زدن، ایجاد کردن (جرقه)، روشن کردن (کبریت)، به خاطر رسیدن، به مغز خطور کردن، شروع شدن، ‌در گرفتن (طوفان)، روی دادن، حادث شدن، اعتصاب کردن

صفحه  470  از  556