در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

stationary a/

ساکن، بی‌حرکت، ثابت، ایستاده، در حال توقف، نامتغیر، ایستا

statue

مجسمه، پیکره، تندیس

status

مقامف منزلت، شأن، پایگاه، مرتبه، رتبه، منزلت اجتماعی، مقام اجتماعی، وجهه، وضع، موقعیت

statute

قانون، مصوبه، حکم، آیین‌نامه، نظام‌نامه

statutory a/

قانونی، مقرر، مطابق با قانون، طبق قانون، طبق مقررات

statutory measure

معیار قانونی، اقدام قانونی، برآورد قانونی

stay

مهار (سازه)، توقف، اقامت، ماندن، باقی ماندن، درنگ کردن،‌ ایستادن، متوقف کردن، اقامت کردن، به تعویق انداختن

stay time

زمان توقف، مدت زمان توقف

staying

مهار کردن، بکسل کردن

steady a/

محکم، سفت، قُرص، قوی، ثابت، یکنواخت، منظم، تغییرناپذیر، دایمی، پایدار، تثبیت شدن، ثابت شدن، تثبت کردن، ثابت کردن، محکم کردن، تعادل را حفظ کردن

steam

بخار، بخار آب، نیروی بخار، بخار کردن، بخار بیرون دادن

steel

فولاد، فولادی، فولادسازی، صنایع فولادسازی

steel (cast)

فولاد خشک، فولاد ریختگی، فولاد ریخته

« ۴۶۲  ۴۶۳  ۴۶۴ ۴۶۵ »
۴۸ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۴۶۴ از ۵۵۶ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰