در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

standard sand

ماسه استاندارد، ماسه کوارتزی گِرد (بتن)

standardization

استانداردسازی، یکسان‌سازی، یکدست‌سازی

standardize v/

استاندارد کردن، یکدست کردن، یکسان ساختن

standby a/

آماده به کار، کمکی، ذخیره، رزرو نشده، تأییدنشده (بلیط)، اضطراری (برق)

standby mode

حالت آماده به کار، وضعیت آماده

standby plan

طرح آماده به کار، طرح آماده باش، طرح اضطراری

standee

مسافر ایستاده (مثلاً در اتوبوس)

standing

مقام، منزلت، جایگاه، پایگاه، اعتبار، شهرت، موقعیت، مدت، زمان، دایمی، همیشگی، ثابت، مستمر، ایستاده، سرپا، راکد (آب)

start

شروع،‌ آغاز، اول، ابتدا، خط شروع، فرصت، شانس، امکان، راه افتادن، حرکت کردن، روانه شدن، عازم شدن، شروع شدن، شروع کردن، روشن شدن، استارت خوردن، (موتور)، پیش گرفتن (سفر)، بر پا کردن، تأسیس کردن، بنیاد نهادن

starter

استارت، شروع‌کننده، آغازکننده

starting

شروع کردن، راه‌اندازی، شروع، آغاز

starting (cold)

روشن کردن در حالت سرد، شروع در حالت سرد

state

وضع، وضعیت، حالت، حال، کشور، مملکت، سرزمین، ایالت، دولت، حکومت، دولتی، حکومتی، بیان کردن، اظهار داشتن، ابراز کردن، اعلام کردن، مشخص کردن، معین کردن، مقرر کردن

صفحه  462  از  556