sponsor ضامن، متعهد، کفیل، حامی، پشتیبان، بانی، حمایت کردن، ضامن شدن، ضمانت کردن، متعهد شدن، مسؤولیت به عهده گرفتن، برگزار کردن، سازمان دادن
spotlight پروژکتور، نورافکن، نورافکن نقطهای، نور نقطهای، کانون توجه، مرکز توجه، نور انداختن، روشن کردن، برجسته کردن، در کانون توجه قرار دادن
sprawl ناحیه در هم برهم، منطقه بینظم، ناحیه بینقشه، به صورتی نامنظم قرار گرفتن، به صورت پراکنده قرار گرفتن، به صورت پراکنده گسترش یافتن
spread دامنه گسترش، پهنا، وسعت، گستره، دامنه، پهنه، فاصله، مدت، پخش، گسترش، اشاعه، شیوع، انتشار، گستردن، باز کردن، پهن کردن، پخش کردن، پراکندن، منتشر کردن، امتداد یافتن، گسترش یافتن، گسترده بودن