در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

speed – actuated signal

چراغ راهنمایی القایی بر اساس سرعت (وسایل نقلیه نزدیک‌شونده به تقاطع)

speeding

افزایش سرعت، سرعت غیر مجاز

speedometer

کیلومترشمار، سرعت‌سنج (در اتومبیل)

speedway

پیست اتومبیلرانی، بزرگراه (در آمریکا)

speedy

سریع، تند، پرشتاب، فوری، بی‌معطلی

spend v/

خرج کردن، مصرف کردن، استفاده کردن، گذراندن، به سر بردن

spending

هزینه‌ها، مخارج، بودجه

spending (induced)

هزینه القا شده، هزینه القایی، هزینه انگیخته

spike

سیخ، گل میخ، خار، میخ، میخ‌دار کردن، با میخ سوراخ کردن

spiked

میخ‌دار، یخ‌شکن (لاستیک)

spiked tye

لاستیک میخ‌دار، لاستیک یخ‌شکن

spiral

مارپیچ، حلزونی، خط مارپیچ، حرکت مارپیچ، مارپیچ کردن، مارپیچ رفتن

spiral ramp

رابطه مارپیچی،‌ رمپ مارپیچی

splash

پاشیدن، خیس کردن، آب پاشیدن، ریختن (آب)، باریدن

splay

از هم جدا بودن، از هم فاصله داشتن، از هم باز کردن، از هم فاصله دادن، باز کردن

split

تقسیم، توزیع، تفکیک، شکستگی، شکاف، ترک، ترکیدگی، انشعاب، گسست، آجر نیم‌لایی (بنایی)، شکستن، تقسیم شدن، انشعاب کردن، قسمت کردن

« ۴۵۵  ۴۵۶  ۴۵۷ ۴۵۸ »
۴۸ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۴۵۷ از ۵۵۶ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰