در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

slab (ribbed)

دال دنده‌دار، دال تیرک‌دار (بتن مسلح)

slab faulting

جابجایی دال در امتداد درزها، گسلش دال

slack

شل، آزاد، لق، کساد، راکد، بی‌رونق، کم (تقاضا)، ساکن (آب‌وهوا)

slacking

کندی، کند شدن، کاهش یافتن

slag

سرباره، روباره، تفاله

slag (blast furnace)

تفاله کوره بلند، روباره کوره بلند سرباره کوره آهن‌گذاری

slag heap

کپه روباره، توده سرباره

slate

سنگ‌لوح، تخته‌سنگ، آردواز

slave

برده، بنده، مطیع، غلام، سخت کار کردن، جان کندن، زحمت کشیدن

sleep

خواب، خواب رفتن، خوابیدن

sleet

برف و باران، برفابه

sleeve

غلاف (بتن مسلح)، بوشن (لوله‌کشی)

slender

بلند و باریک، کشیده، بلند و نازک

صفحه  446  از  556