در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

saturation

اشباع، خیس کردن، خیس شدن، ترشدگی، خیس‌شدگی، کامل، سراسری

save

نجات دادن، رهانیدن، خلاص کردن، مصون داشتن، ذخیره کردن، حفظ کردن، صرفه‌جویی کردن، پس‌انداز کردن، پول جمع کردن

saving time (daylight)

زمان قراردادی محلی، زمان تابستانی (جلو کشیدن ساعات اداری برای استفاده از روشنایی روز در تابستان)

savings

پس‌انداز، صرفه‌جویی

saw

اره، اره کردن، اره کشیدن

scabbing

گرشدگی (روسازی)، قلوه‌کن شدن (بتن)

scaffolding

داربست‌زنی، چوب‌بست، داربست

scale

درجه‌بندی، درجه، مقیاس، دستگاه اندازه‌گیری، سنجه، رتبه، پایه، ردیف، حد، سطح، میزان، کفه (ترازو)، ترازو

scale model

مدل مقیاس، نمونه کوچک یا بزرگ شده

scan

به دقت از نظر گذراندن، بررسی کردن، دقیق شدن، اسکن کردن، نگاه اجمالی کردن

scater

متفرق شدن، پراکنده شدن (جمعیت)، متفرق کردن، پراکنده کردن، پخش کردن، ریختن، پاشیدن

scene

محل، محل وقوع، صحنه، وضعیت، منظره، چشم‌انداز

scenery

محیط، منظره، چشم‌انداز

schedule

برنامه، برنامه زمان‌بندی شده، جدول زمان‌بندی، جدول زمانی، ریز، لیست، فهرست، سیاهه، صورت، در برنامه گذاشتن، برنامه‌ریزی کردن، برنامه تهیه کردن

« ۴۱۷  ۴۱۸  ۴۱۹ ۴۲۰ »
۴۸ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۴۱۹ از ۵۵۶ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰