در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

rush

شتاب، فشار، هجوم، حمله، شتابزدگی، عجله، عجله کردن، شتافتن، شتابیدن، با سرعت گذشتن، با سرعت عبور کردن، به عجله واداشتن، دستپاچه کردن

rush hour

ساعت پرترافیک، ساعت شلوغی، ساعت پرازدحام، ساعت اوج، ساعت پیک

rust

زنگ، زنگار، زنگ‌زده، زنگ زدن، خوردگی پیدا کردن، خورده شدن، پوسیدن

rustproof a/

ضد زنگ، ضد زنگ کردن، ضد زنگ زدن

rut

جای چرخ، رد چرخ، شیار، خط انداختن، شیار انداختن، شیار شیار کردن

rut depth

عمق شیار، عمق رد چرخ، گودی جای چرخ

rut filling

پر کردن جای چرخ‌ها، شیارگیری

rut meter

دستگاه سنجش شیارشدگی، شیارسنج

safe a/

ایمن، محفوظ، در امان، سالم، صحیح، بی‌خطر، مطمئن، امن، قابل اطمینان

safe load

بار ایمن، بار مجاز (سازه)

safeguard

حفاظ، اقدام ایمنی، تدبیر ایمنی، نگهداری کردن، حفظ کردن، محافظت کردن، حفاظت کردن، حراست کردن

safely

بدون خطر، ایمن، صحیح، سالم، بااطمینان، مطمئناً، مسلماً، یقیناً

safety

ایمنی، اطمینان، سلامت، امنیت، بی‌خطری

صفحه  415  از  556