در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

rotary [USA] a/

چرخشی، دورانی، دوار، گردان، میدان، فلکه [اصطلاح آمریکایی]

rotate

چرخیدن، گردیدن، گشتن، به نوبت آمدن، نوبتی آمدن

rotation

گردش، چرخش، دوران، دور، چرخ، نوبت، نوبتی بودن

rough

ناهموار، ناصاف، پر از پستی و بلندی (زمین، راه و ...)، زبر، خشن (سطح و ...)، درشت، درشت‌بافت، بتند و تیز، ‌بد، طوفانی، متلاطم، ناآرام، نامیزان، نامنظم، طرح اولیه، طرح خام

rough estimate

برآورد محاسبه نشده، برآورد غیر دقیق

rough grading

کارهای خاکی اولیه، شیب‌بندی اولیه

roughness

زبری، ناصافی، ناهمواری، تندی، خشونت، تلاطم

round

گِرد، کروی، گلوله‌ای، دایره‌وار، حلقوی، مدور، کامل، تمام، به عقب، برعکس، دور، چرخ، گرداگرد، به اطراف، از همه طرف، روند، مرحله، نوبت، یار، گِرد کردن، دور زدن، دور چرخیدن، دور گشتن

round – trip

سفر رفت‌وبرگشت، سفر با مبدأ و مقصد یکسان

roundabout

میدان، فلکه، غیر مستقیم، انحرافی (راه)

rounded

گِرد، کروی، مدور، گِردشده، سرراست، بی‌نقص، کمال‌یافته، تمام و کمال

route (bus)

مسیر حرکت اتوبوس، خط ویژه اتوبوس

« ۴۱۰  ۴۱۱  ۴۱۲ ۴۱۳ »
۴۸ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۴۱۲ از ۵۵۶ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰