roll توپ، طاقه (پارچه(، رول (کاغذ)، حلقه (فیلم)، غلت، پیچ، پیچش، لیست، فهرست، سیاهه، ریز، غرش (طوفان)، غلتیدن، غلت خوردن، چرخیدن، پیچیدن، متلاطم بودن، غریدن، راه افتاده، به کار افتادن، غلتاندن، غلت دادن، چرخاندن، پیچاندن، غلتک زدن
roll – on – roll - off روش حملونقل که در آن وسایل نقلیه در مبدأ سوار یک وسیله نقلیه دیگر (فری، قطار، هواپیما) شده و در مقصد از آن خارج میشوند.