در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

woodland

بیشه، جنگل، زمین جنگلی، بیشه‌زار، پوشیده از درخت، (مربوط به) بیشه‌زار

woody a/

پوشیده از درخت، مشجر، چوبی

word

کلمه، واژه، لغت، حرف، گفتار، گفته، کلام، سخن، خبر، اطلاع، پیام، پیغام، دستور، فرمان، قول، وعده، عهد، گفتگو، به لفظ درآوردن، بیان کردن

worded sign

تابلوی نوشتاری، علامت نوشتاری

work

کار، عمل، امر، نتیجه کار، شغل، کاری، شغلی، محل کار، اثر، تألیف، کار کردن، شاغل بودن، مشغول به کار بودن، فعالیت کردن، تلاش کردن، اثر داشتن، مؤثر بودن، عمل کردن، کار کشیدن، به کار انداختن، بهره‌برداری کردن، موجب شدن، منجر شدن، عمل آوردن، نقش انداختن

work (finishing)

کار پایانی، کار تکمیلی، نازک‌کاری، پرداخت

work bus

سرویس کارمندان، سرویس پرسنل

work load

بار بهره‌برداری، بار سرویس

work – to – rule

کار در حد قانون، آهسته‌کاری، کندکاری، رفع تکلیف

workability

کارایی، کارپذیری، قابلیت استفاده (بتن، ملات)

workday

روز کاری، روز غیر تعطیل، ساعات کار روزانه

worker

کارگر، خدمتکار، مستخدم

working

شاغل، دارای کار،‌ مشغول به کار، مورد استفاده، (مربوط به) کار، کاری، شغلی، مؤثر، کارآمد، مقدماتی، کلی، عمومی، عملی، متحرک

صفحه  736  از  741