در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

visa

ویزا، روادید، مهر روادید زدن، ویزا دادن

viscera

دل و روده، امعاء و احشاء

viscoelastic a/

ویسکوالاستیک، دارای خاصیت چسبندگی و کشایندگی، چسبناک، کشایند، گران‌رو

viscosity

چسبندگی، گران‌روی، کندروانی، ویسکوزیته، لزجی

viscosity (kinematic)

ویسکوزیته سینماتیک، گران‌روی جنبشی، لزجت سینماتیک، کندروانی جنبشی

viscous a/

ویسکوز، چسبنده، گران‌رو، کندروان، لزج

visibility

دید، قابلیت دید، دامنه دید

visible

قابل دیدن، قابل رؤیت، پیدا، نمایان، مرئی، هویدا، مشهود، آشکار

vision

بینایی، دید، قدرت دید، بینش، بصیرت، پندار، خیال

visit

ملاقات، دیدار، بازدید، سرکشی، سفر، مسافرت، گردش، ملاقات کردن، دیدن، سر زدن، بازدید کردن، سرکشی کردن، سفر کردن، عیادت کردن، گردش کردن، تماشا کردن

visitor

ملاقات کننده، بازدید کننده، عیادت کننده، مهمان، مسافر، توریست

visor

نقاب (در کلاه ایمنی)، آفتابگیر (چراغ‌های راهنمایی)، لبه کلاه

visual a/

دیداری، بصری (مربوط به) بینایی

صفحه  719  از  741