در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

underlying

زیربنایی، زیرساختی، اصلی، اساسی، پوشیده، نهفته، زیری، زیرین

undermine

زیر را خالی کردن، زیر را کندن، سست کردن، تضعیف کردن، تحلیل بردن

underpass

زیرگذر، گذرگاه زیرزمینی، تونل زیرزمینی

underpin

پی را سفت کردن، زیر پی را پر کردن، پی‌بندی کردن

underride guard

سپر یا لوله فولادی که زیر بخش عقبی تریلر برای جلوگیری از رفتن وسایل نقلیه کوچکتر به زیر تریلر در هنگام برخورد از عقب تعبیه شده است.

understand

فهمیدن، درک کردن، دریافتن، اطلاع داشتن، دانستن، خبردار شدن، نتیجه گرفتن

understanding

درک، فهم، دریافت، شعور، شناخت، اطلاع، آشنایی، استنباط، برداشت

صفحه  699  از  741