در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

tramp

پیاده رفتن، پیاده سفر کردن، پیاده‌روی

transaction

انجام، اجرا، کار، فعالیت، معامله

transducer

مبدل، تراگذار، تبدیل کننده القایی

transfer

انتقال، نقل مکان، نقل و انتقال، تبادل، وسیله انتقال، تغییر مسیر، تغییر وسیله، عبوری (مسافر)، بلیط خط‌به‌خط، بلیط تراموا به اتوبوس، واگذاری، تفویض، منتقل کردن، انتقال دادن، جابجا کردن، واگذار کردن، مسیر خود را عوض کردن، وسیله نقلیه را عوض کردن

tranship

نقل و انتقال بار از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر (به ویژه کشتی)

transit

عبور، گذر، گذار، انتقال، ترانزیت، حمل، حمل‌ونقل، ترانزیتی، عبوری

transit system (regional rapid)

سیستم حمل‌ونقل سریع‌السیر منطقه‌ای، سیستم تزانزیت سریع‌السیری منطقه‌ای

transit trade

تجارت یا حرفه جابجایی و ارسال کالا به مقصد

transition

گذار، عبور، گذر، انتقال، تحول، تغییر

transition curve

منحنی پیوند، منحنی گذار (راه)، قوس انتقال، قوس اتصال

« ۶۷۷  ۶۷۸  ۶۷۹ ۶۸۰ »
۳۶ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۶۷۹ از ۷۴۱ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰