در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

terminate

خاتمه یافتن، پایان پذیرفتن، به اتمام رسیدن، منقضی شدن

terminus

ایستگاه آخر، آخرین ایستگاه، پایانه، ترمینال

terms of reference

حیطه عمل، حیطه کار، حوزه اختیارات، شرح خدمات

territory

ناحیه، منطقه، قلمرو، خاک، اراضی، زمین، سرزمین، محدوده، حوزه، منطقه نفوذ، حوزه استحفاظی

test

آزمون، امتحان، آزمایش، تست، ملاک، معیار، آزمایش‌کردن، امتحان کردن، آزمودن

test (breath)

آزمایش تنفس، تست الکل، تست بازدم

test (CBR)

آزمایش CBR (نسبت باربری کالیفرنیا)

صفحه  654  از  741