در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

subway station

ایستگاه مترو، ایستگاه راه‌‌آهن شهری

successful

موفق، کامیاب، موفقیت‌آمیز، ثمربخش، مفید

successive

متوالی، پیاپی، پی‌درپی، پشت سر هم

successive overhangings

طرّه‌های متوالی، بیرون‌زدگی‌های متوالی، پیش‌آمدگی‌های متوالی

sucker (gully)

پاک‌کننده آبگذر، پاک‌کننده آبراهه (مکنده)

suction

مکش، بادکش، مکشی، مکنده

sudden

ناگهانی، عجولانه، غیر منتظره، غیر مترقبه، فوری

sue v/

اقامه دعوی کردن، شکایت کردن، دادخواست کردن، تحت پیگرد قانونی قرار دادن

suitable

مناسب، خوب، مقتضی، برازنده، شایسته

sum

حساب، محاسبه، مبلغ (پول)، جمع، مجموع، حاصل جمع، سرجمع

sum contract (lump)

معامله با قیمت توافق‌شده (قیمت مقطوع)، قرارداد مقطوع

صفحه  633  از  741