stretch باریکه، قسمت، بخش، قطعه، تکه، ناحیه (جاده، زمین، آب)، دوره، زمان، مدت، کش و قوس، کشش، کشسانی، کشسان بودن، کش آمدن، گشاد شدن، گسترده بودن، گسترش داشتن، امتداد داشتن، کشیده شدن
strike ضربه، برخورد، اعتصاب، حمله، هجوم، یورش، خوردن، اصابت ک ردن، برخورد کردن، ضربه زدن، ایجاد کردن (جرقه)، روشن کردن (کبریت)، به خاطر رسیدن، به مغز خطور کردن، شروع شدن، در گرفتن (طوفان)، روی دادن، حادث شدن، اعتصاب کردن