در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

stretch

باریکه، قسمت،‌ بخش، قطعه، تکه، ناحیه (جاده، زمین، آب)، دوره، زمان، مدت، کش و قوس، کشش، کشسانی، کشسان بودن، کش آمدن، گشاد شدن، گسترده بودن، گسترش داشتن، امتداد داشتن، کشیده شدن

strike

ضربه، برخورد، اعتصاب، حمله، هجوم، یورش، خوردن، اصابت ک ردن، برخورد کردن، ضربه زدن، ایجاد کردن (جرقه)، روشن کردن (کبریت)، به خاطر رسیدن، به مغز خطور کردن، شروع شدن، ‌در گرفتن (طوفان)، روی دادن، حادث شدن، اعتصاب کردن

strip

نوار، نواره، تسمه، زورا، زهوار، باریکه، خیابان پر مغازه، خیابان تجاری (در آمریکا)

« ۶۲۵  ۶۲۶  ۶۲۷ ۶۲۸ »
۳۶ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۶۲۷ از ۷۴۱ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰