در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

storage bin

محفظه ذخیره‌سازی، سیلوی ذخیره‌سازی، انبار ذخیره‌سازی

storage lane

خط عبوری ذخیره، خط انتظار (گردش به چپ)

store

ذخیره، انبار، اندوخته، موجودی، مخزن، حافظه، انباره (کامپیوتر)، مغازه، دکان، فروشگاه، ذخیره کردن، انبار کردن، اندوختن، جمع کردن، در انبار گذاشتن، انباشتن، پر کردن، جا دادن

storm

طوفان، کولاک، غلیان، یورش، آشوب، بلوا

straight a/

مستقیم، راست (جاده، خط)، صاف، منظم، مرتب، آراسته، صادق، درستکار، عادی، معمولی، بلافاصله، فوری، صراحتاً، رک و راست

strain

تغییر شکل نسبی، کرنش (مصالح)، کشیدن، محکم کشیدن، فشار آوردن، صدمه زدن، از حد فراتر رفتن

صفحه  623  از  741