در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

statutory measure

معیار قانونی، اقدام قانونی، برآورد قانونی

stay

مهار (سازه)، توقف، اقامت، ماندن، باقی ماندن، درنگ کردن،‌ ایستادن، متوقف کردن، اقامت کردن، به تعویق انداختن

stay time

زمان توقف، مدت زمان توقف

staying

مهار کردن، بکسل کردن

steady a/

محکم، سفت، قُرص، قوی، ثابت، یکنواخت، منظم، تغییرناپذیر، دایمی، پایدار، تثبیت شدن، ثابت شدن، تثبت کردن، ثابت کردن، محکم کردن، تعادل را حفظ کردن

steam

بخار، بخار آب، نیروی بخار، بخار کردن، بخار بیرون دادن

steel

فولاد، فولادی، فولادسازی، صنایع فولادسازی

steel (cast)

فولاد خشک، فولاد ریختگی، فولاد ریخته

steel ball

ساچمه فولادی، گلوله فولادی

صفحه  619  از  741