sprawl ناحیه در هم برهم، منطقه بینظم، ناحیه بینقشه، به صورتی نامنظم قرار گرفتن، به صورت پراکنده قرار گرفتن، به صورت پراکنده گسترش یافتن
spread دامنه گسترش، پهنا، وسعت، گستره، دامنه، پهنه، فاصله، مدت، پخش، گسترش، اشاعه، شیوع، انتشار، گستردن، باز کردن، پهن کردن، پخش کردن، پراکندن، منتشر کردن، امتداد یافتن، گسترش یافتن، گسترده بودن
spring پرش، جهش، جست، چشمه، سرچشمه، فنر، فنری، کشسانی، خاصیت ارتجاعی، بهار، فصل بهار، پریدن، جهیدن، به کار افتادن، به کار انداختن