در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

spike

سیخ، گل میخ، خار، میخ، میخ‌دار کردن، با میخ سوراخ کردن

spiked

میخ‌دار، یخ‌شکن (لاستیک)

spiked tye

لاستیک میخ‌دار، لاستیک یخ‌شکن

spiral

مارپیچ، حلزونی، خط مارپیچ، حرکت مارپیچ، مارپیچ کردن، مارپیچ رفتن

spiral ramp

رابطه مارپیچی،‌ رمپ مارپیچی

splash

پاشیدن، خیس کردن، آب پاشیدن، ریختن (آب)، باریدن

splay

از هم جدا بودن، از هم فاصله داشتن، از هم باز کردن، از هم فاصله دادن، باز کردن

split

تقسیم، توزیع، تفکیک، شکستگی، شکاف، ترک، ترکیدگی، انشعاب، گسست، آجر نیم‌لایی (بنایی)، شکستن، تقسیم شدن، انشعاب کردن، قسمت کردن

spoil

مواد خاکبرداری، نخاله، خراب کردن، ضایع کردن، فاسد شدن، ضایع شدن

sponsor

ضامن، متعهد، کفیل، حامی، پشتیبان، بانی، حمایت کردن، ضامن شدن، ضمانت کردن، متعهد شدن، مسؤولیت به عهده گرفتن، برگزار کردن، سازمان دادن

sponsorship

حمایت مالی، کمک مالی، پشتیبانی، ضمانت

sport

ورزش، ورزشی، تفریح، سرگرمی

sporting

ورزشی، علاقمند به ورزش، ورزش‌دوست

spot

خال، لک، نقطه، جا، مکان، محل، منطقه

spot count

آمارگیری نقطه‌ای، شمارش نقطه‌ای

spotlight

پروژکتور، نورافکن، نورافکن نقطه‌ای، نور نقطه‌ای، کانون توجه، مرکز توجه، نور انداختن، روشن کردن، برجسته کردن، در کانون توجه قرار دادن

صفحه  610  از  741