در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

speed – actuated signal

چراغ راهنمایی القایی بر اساس سرعت (وسایل نقلیه نزدیک‌شونده به تقاطع)

speeding

افزایش سرعت، سرعت غیر مجاز

speedometer

کیلومترشمار، سرعت‌سنج (در اتومبیل)

speedway

پیست اتومبیلرانی، بزرگراه (در آمریکا)

speedy

سریع، تند، پرشتاب، فوری، بی‌معطلی

spend v/

خرج کردن، مصرف کردن، استفاده کردن، گذراندن، به سر بردن

spending

هزینه‌ها، مخارج، بودجه

spending (induced)

هزینه القا شده، هزینه القایی، هزینه انگیخته

صفحه  609  از  741