در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

waterlogged a/

خیس آب، عرق آب (زمین)، پر از آب، آب‌گرفته (قایق)

waterproofing course

لایه عایق، لایه آب‌بندی، لایه مقاوم در برابر نفوذ آب

watershed

آبریز، آب‌چکان (ساختمان)، مرز آبریز، آب‌پخشان (هیدرولوژی) حوزه آبریز (هیدرولوژی)

waterspout

تنوره دریایی، گردباد دریایی (جغرافیا)، (دهانه) لوله آب

watertight

ضد آب، نفوذناپذیر، آب‌بندی شده

wave

موج، حرکت دست، حرکت، تکان خوردن، در نوسان بودن، جنبیدن، حرکت کردن، در دست تکان دادن، دست تکان دادن

way

جاده، خیابان، راه، طرف، جهت، سو، شیوه، طریقه، طریق، طرز، نحوه، رفتار، طرز رفتار، عادت، مسافت، فاصله

way (exclusive)

مسیر اختصاصی، مسیر انحصاری، مسیر ویژه

صفحه  1091  از  1111