در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

war

جنگ، خصومت، دشمنی، رقابت، مبارزه، درگیری، نبرد، پیکار، جنگ کردن، جنگیدن

warden

سرپرست، مسؤول، رییس

warden (traffic)

پارکبان، مأمور کنترل پارک اتومبیل، مأمور پارکومتر

warm

گرم، گرمازا، هوای گرم، گرما، حرارت، صمیمانه، پرشور، رئوف، با محبت، گرم شدن، گرم کردن، حرارت دادن

warn

هشدار دادن، اعلام خطر کردن، اخطار کردن، خبر دادن، مطلع کردن، برحذر داشتن، توجیه کردن

warning arrow

پیکان اخطار، فلش هشدار، فلش آگاه کننده

warning device

ابزار هشداردهنده، وسیله اخطار دهنده، ابزار اعلام خطر

warning sign

تابلوی هشدار، تابلوی اخطاری، علامت هشدار دهنده

warning sign (advance)

تابلوی هشدار دهنده پیش آگاهی، علامت اخطاری پیش آگاهی

« ۱۰۸۳  ۱۰۸۴  ۱۰۸۵ ۱۰۸۶ »
۲۴ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۱۰۸۵ از ۱۱۱۱ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰