در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

view

نظر، چشم‌انداز، منظره، رأی، عقیده، دیدگاه، نقطه‌نظر، برداشت، تلقی کردن، دیدن، نگاه کردن، مشاهده کردن، تماشا کردن

vigilance

هشیاری، تیزبینی، گوش‌به‌زنگی، آمادگی

village

ده، دهکده، روستا، آبادی، مردم دهکده، اهالی ده، روستاییان

violate

شکستن (عهد، پیمان)، نقض کردن، زیر پا گذاشتن، تخلف کردن، تخطی کردن، بی‌احترامی کردن، بی‌حرمتی کردن، به هم زدن، نادیده گرفتن، سلب کردن

violation

تخطی، نقض، تجاوز، تخلف، بی‌احترامی، توهین

violation (law)

نقض قانون، سرپیچی از قانون، تخطی از قانون

« ۱۰۷۵  ۱۰۷۶  ۱۰۷۷ ۱۰۷۸ »
۲۴ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۱۰۷۷ از ۱۱۱۱ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰