در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

worded sign

تابلوی نوشتاری، علامت نوشتاری

work

کار، عمل، امر، نتیجه کار، شغل، کاری، شغلی، محل کار، اثر، تألیف، کار کردن، شاغل بودن، مشغول به کار بودن، فعالیت کردن، تلاش کردن، اثر داشتن، مؤثر بودن، عمل کردن، کار کشیدن، به کار انداختن، بهره‌برداری کردن، موجب شدن، منجر شدن، عمل آوردن، نقش انداختن

work (finishing)

کار پایانی، کار تکمیلی، نازک‌کاری، پرداخت

work bus

سرویس کارمندان، سرویس پرسنل

« ۱۶۵۳  ۱۶۵۴  ۱۶۵۵ ۱۶۵۶ »
۱۶ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۱۶۵۵ از ۱۶۶۷ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰