در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

watch

کشیک، نگهبانی، نگهبان، مأمور گشت، شبگرد، مراقب، محافظ، مأمور، ساعت، ساعت مچی، تماشا کردن، نگاه کردن، بیدار ماندن، ناظر بودن، مراقب بودن، شاهد بودن

water

آب، رود، دریاچه، دریا، آب دادن، آب پاشیدن، آب ریختن، جاری بودن (رود)، آبیاری کردن، آب رساندن

water (free)

آب آزاد (خاک)، رطوبت سطحی (سنگدانه)

« ۲۱۷۲  ۲۱۷۳  ۲۱۷۴ ۲۱۷۵ »
۱۲ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۲۱۷۴ از ۲۲۲۲ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰