warrant دستور کتبی، حکم، مجوز، اجازه، حواله، رسید، فیش، کوپن، عذر موجه، دلیل قانع کننده، توجیه کردن، موجه ساختن، اقتضا کردن، تضمین کردن ضمانت کردن
wash شستشو، شستن، شستنیها، لایه نازک رنگ، لایه آبرنگ رقیق، با خود بردن، با خود آوردن، شستن و بردن (در مورد سیل، امواج و ...) کندن، ایجاد کردن (گودال، شیار) قابل شستشو بودن