در حال بارگذاری ...
در مرورگر شما Javascript فعال نیست. برای استفاده بهتر از این سایت آن را فعال کنید.
بیشتر
لغت
توضیح
visual signal
علامت بصری، علامت دیداری
visual system
سیستم بصری، سیستم دیداری
visual warning signal
علامت هشداردهنده بصری (دیداری)
visualization
تجسم، تصور
visualize
پیش چشم آوردن، در ذهن مجسم کردن، در ذهن متصور ساختن، تصور کردن
visually
از نظر بینایی، به لحاظ بینایی، در ظاهر، ظاهراً، به طور بصری، از راه چشم
visually handicapped person
شخص دارای نقص بینایی
vitiate
خراب کردن، ضایع کردن، فاسد کردن، تضعیف کردن، بیاساس کردن، باطل کردن
vitiated air
هوای آلوده
vitiated air duct
مجرای هوای آلوده
Vitrification
شیشهای کردن، شیشهای شدن، شیشه شدگی، جنس شیشهای، جنس شیشه مانند
vitrified slag
روباره شیشهای شده، سرباره شیشهای
صفحه 2159 از 2222