در حال بارگذاری ...
 
 
لغت توضیح

vigilance

هشیاری، تیزبینی، گوش‌به‌زنگی، آمادگی

village

ده، دهکده، روستا، آبادی، مردم دهکده، اهالی ده، روستاییان

violate

شکستن (عهد، پیمان)، نقض کردن، زیر پا گذاشتن، تخلف کردن، تخطی کردن، بی‌احترامی کردن، بی‌حرمتی کردن، به هم زدن، نادیده گرفتن، سلب کردن

violation

تخطی، نقض، تجاوز، تخلف، بی‌احترامی، توهین

violation (law)

نقض قانون، سرپیچی از قانون، تخطی از قانون

« ۲۱۵۲  ۲۱۵۳  ۲۱۵۴ ۲۱۵۵ »
۱۲ از ۲۶۶۵۹ نتیجه
۲۱۵۴ از ۲۲۲۲ صفحه
نتایج در هر صفحه: ۱۲۲۴۳۶۴۸۶۰