در حال بارگذاری ...
در مرورگر شما Javascript فعال نیست. برای استفاده بهتر از این سایت آن را فعال کنید.
بیشتر
لغت
توضیح
upper limit
حد بالایی، حد فوقانی
upper slab [box girder]
دال بالایی [تیر حمال جعبهای]
uproot
از ریشه درآوردن، از ریشه کندن، از بیخ کندن، ریشهکن کردن
upstream
بالادست، سراب، به طرف بالای رودخانه، خلاف جریان آب
upstream cutwater
آبشکن بالادست، آببُر بالادست
upstream junction
تقاطع بالادست
upstream side
بالادست
upward a/
صعودی، فزاینده، بالارونده، رو به بالا، به طرف بالا
upward error
خطای فزاینده، خطای صعودی
upward force
نیروی صعودی، نیروی رو به بالا
upward gradient
سربالایی، شیب رو به بالا، شیب سربالا
urban a/
شهری، (مربوط به) شهر، شهرنشین
صفحه 2110 از 2222