در حال بارگذاری ...
لغت توضیح

undivided highway

راه تفکیک نشده، راه با مسیر رفت و برگشت جدا نشده

undulate

موج زدن، پیچ و تاب خوردن، موج‌دار بودن، موج‌دار کردن، تاب‌دار کردن، نوسان داشتن

uneven a/

ناهموار، ناصاف، متفاوت، متغیر، نامنظم، مرتعش، (عدد) فرد

unevenness

ناهمواری، ناصافی، بی‌نظمی، نامرتبی

unfair

غیرمنصفانه، غیر عادلانه، نادرست، بی‌انصاف، مغرض

صفحه  2099  از  2222