من ، گریدر و جاده

به گزارش پرتال حمل و نقل ، در تقویم زندگی چهل و هفت ساله خدایار شیخی - نیروی شرکتی سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای فلاورجان - بدون شک این روز ، سیاه ترین صفحه است ، اما او هر بار با به خاطر آوردن آن روز ، « خدایا شکر» بلندی می گوید . در تقویم زندگی چهل و هفت ساله خدایار شیخی - نیروی شرکتی سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای فلاورجان -  بدون شک این روز ، سیاه ترین صفحه است ، اما او هر بار با به خاطر آوردن آن روز ، « خدایا شکر» بلندی می گوید ، خیلی از ما اگر جای او ‌بودیم ، این صفحه سیاه ، آخرین روز شادی های زندگی امان می شد ، می شکستیم ، ناله و نفرین می کردیم و از زمین و زمان می بردیم ، اما آقا خدایار ، با آنکه در اتوبان اصفهان - شهرکرد ، پایش را جا گذاشت ، اما نشکست ، در جاده خشن زندگی صبورانه ایستاد و حالا از آن حادثه ، به عنوان افتخاری یاد می کند که نشانی از خدمتش به ایران و ایرانی است ، «وجدانم آسوده است که در کارم کم نگذاشتم ، همیشه وقتی از جاده هایی که در آنجا کار کرده ام رد می‌شوم احساس غرور می کنم ، فکر می کنم که پایم را داده ام تا با ساخت این جاده ها ،‌ آدم ها راحت تر و امن تر به مقصد برسند». در آغوش نیوجرسی حادثه‌ای که در آن روز تلخ در اتوبان اصفهان – شهرکرد برای آقا خدایار رخ داد ، در عین وحشتناک بودن ، روایت سرراستی دارد و او خیلی ساده ماجرا را تعریف می کند: « با آنکه راننده گریدر هستم اما چون آن روز قرار بود همکارانم علایم هشدار دهنده را به نیوجرسی هایی که در وسط جاده کار گذاشته شده بودند بچسبانند ، یکی از مسئولان اداره از من خواست که به همکارانم کمک کنم و من هم به عنوان پرچمدار با آنها همراه شدم ، ساعت نه و نیم صبح بود ، سرگرم کار بودیم که ناگهان یک خودروی ال ۹۰ را در جاده دیدم ، خودرو نزدیک و نزدیک تر می شد اما قبل از آنکه بتوانم فرار کنم آن حادثه تلخ رخ داد ، خودرو ، مرا به بغل نیوجرسی کوبید و من بین خودرو و نیوجرسی گیرافتادم ، وقتی در بیمارستان به هوش آمدم ، پای راستم در کنارم نبود و پای چپم هم با آنکه بود اما وضعیت خوبی نداشت ، اما خدا را شکر که زنده ام و  در کنار خانواده ام ». قهرمان بی هیاهو بعنوان یک خبرنگار تا حالا با آدم های زیادی گفت و گو کرده ام ، از ورزشکاران ملی گرفته تا سیاستمداران برجسته ، از هنرمندان مشهور تا آدم معمولی هایی که به خاطر فداکاری یا کاری متهورانه ناگهان مشهور شده اند، به خیلی از آنها صفت «قهرمان» داده می شود و خیلی زود از برنامه های تلویزیونی و صفحات روزنامه ها سردر می آورند اما به جرات می توانم بگویم که خدایار شیخی از مظلوم ترین و بی ادعاترین قهرمانان ایران است ، مرد فداکاری که با وجود آنکه پایش را به خاطر کار در جاده ها از دست داده اما هیچ منتی بر سر دیگرانی که هر روز از جاده هایی که او و همکارانش فتح کرده اند می گذرند ندارد ، او طوری از راهداری و اهمیت کارش صحبت می کند که احساس می کنم حتی از هزینه سنگینی که برای عشقش داده ، اصلا پشیمان نیست . « ۲۲ سال است که از آن بالا ، از اتاقک گریدر دنیا را می بینم ، در گرما و سرما ، بیشتر عمرم در این سال ها در بیابان ها و جاده ها گذشت اما واقعا به کارم افتخار می کنم، حالا که این حادثه پیش آمده بعضی از دوستان و آشنایان می گویند چطور ۲۲ سال کار کرده ای اما همچنان شرکتی مانده ای و با این شرایط نرفته ای دنبال شغل دیگری ،‌ اما آنها نمی دانند که من عاشق این کار هستم ، واقعا باید راهدار باشی تا بفهمی وقتی خانواده ای را که در برف و کولاک ، در جاده مانده اند را نجات می دهی چه لذتی دارد، باورتان می شود من بعضی وقت ها چند هفته در راهدارخانه عسگران به دور از خانواده ام می ماندم اما تنها عشقم این بود که خانواده ای مثل خانواده خودم را که در برف و کولاک مانده اند نجات بدهم». وقتی حرفمان به بهترین خاطره اش می رسد می گوید : بهترین خاطره هایم در پشت فرمان گریدر بود ، موقعی که به عنوان نیروی شرکتی در سال ۷۵ یا ۷۶ استخدام شدم ، احساس خاصی نداشتم اما بعد از مدتی آنقدر عاشق کارم شدم که حتی وقتی یکی از آشنایانمان پیشنهاد داد که به شرکت گاز بروم و حقوقی تقریبا دو برابری دریافت کنم ، قبول نکردم ، چون من کیف می کنم وقتی که می بینم که من وهمکارانم راه را برای مردم باز می کنیم و جلو می رویم ، وقتی از آن بالا ، از اتاقک گریدر مسیر پشت سرم را نگاه می کنم انگار دنیا مال من است . گفتم خدا را شکر تو سالمی آقا خدایار آدم را یاد لوطی ها و عیاران قدیمی می اندازد ، لحن صحبتش ، مردانگی اش و مروتش ، مخصوصا وقتی که می گوید راننده ای که مرا زیر گرفت یک دختر خانم بود، مثل دو تا دختر خودم، من هیچوقت بهش تندی نکردم حتی وقتی که‌ برای عیادت آمده بود بیمارستان ، گفتم خوشحالم که در جاده مجروح نشدی ، ما زحمت می کشیم تا مردم در جاده ها سلامت به مقصد برسند و شکر خدا تو در جاده آسیب ندیدی» ، وقتی که این حرف ها را می زند مطمئنم که هیچ ریایی در حرفش نیست  و از ته دل این حرف ها می‌زند . غم فاتح جاده ها آقا خدایار ، ۴۷ ساله است ، پدر دو دختر که یکی  از آنها دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی است ،‌ او در سراسر گفت و گویمان ، با وسواس عجیبی سعی می کند که حرفی نزند که به مناعت طبع و بزرگ منشی اش خدشه ای وارد شود اما احساس می کنم وقتی می گوید بعد از این حادثه دچار مشکل مالی شدیدی شده واقعا خیلی تحت فشار زندگی است ، می گوید : « با پیگیری های جدی و دلسوزانه ای که مهندس خزری - مدیر کل سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای استان اصفهان – مهندس دادخواه – معاونت راهداری – و خانم دهقان - معاونت توسعه منابع نیروی انسانی استان - انجام دادند ،‌ خیلی از هزینه ها پرداخت شد ، اما در کنار هزینه های اصلی ، هزینه های سنگین دیگری هم وجود دارد که بیمه پرداخت نمی کند و من با همین حقوق شرکتی باید از جیب خودم آنها را پرداخت کنم ، در روزهای اول روزی ۵۰۰ هزار تومان فقط بابت پانسمان پاهایم پرداخت می کردم البته با آنکه حالا شده هر سه روز ۵۰۰ تومان ، اما واقعا این هزینه برای یک نیروی شرکتی کمر شکن است ، آنقدر بعد از این حادثه به مشکل خوردم که به دخترم گفتم، بابا این ترم را مرخصی بگیر چون واقعا از عهده هزینه اش بر نمی آیم ، خدا را شکر دخترم آنقدر خوب است که به رویم نیاورد و قبول کرد اما کدام پدری است که ناراحتی دخترش را ببیند و دلش نگیرد؟»  نگرانی از جاده آینده آقا خدایار می گوید بعد از این حادثه چند بار به اتاق عمل رفته و روزهای زیادی درد کشیده است اما چیزی که این روزها حسابی ذهنش را به خود مشغول کرده آینده شغلی اش است : «بعد از آنکه پای راستم قطع شد ، تا مدت طولانی در آی سی یو بستری بودم اما پایم عفونت کرد ، تشنج کردم و برای همین مجبور شدند تا پایم را از بالاتر قطع کنند و برای همین دوباره به اتاق عمل رفتم ، در این مدت خیلی درد کشیدم ، اما همه این دردها به اندازه نگرانی ام از آینده برایم ناراحت کننده نیست ، من یک نیروی ساده شرکتی هستم ، می ترسم که بعد از مدتی بگویند چون نمی توانی کار کنی باید بروی ، من چند سال دیگر بازنشسته می شوم اما اگر راهی باشد که من هم نیروی قرار داد مستقیم بشوم آن وقت خیالم آسوده است که  تا زمان بازنشستگی می توانم بدون دغدغه از دست دادن شغلم ، کار کنم». او می گوید بعد از این حادثه ، مسئولانی که به عیادتش آمده اند قول مساعد داده اند که از مسیر قانونی تلاش کنند که وضعیت او را به قرار داد مستقیم تغییر دهند اما هنوز تغییری ایجاد نشده است ، « حتی وقتی آقای کامران - نماینده اصفهان - به عیادتم آمد با برخی مسئولان تماس گرفت و درخواست کرد که به وضعیت من رسیدگی شود اما من هنوز منتظرم ، خدا کند که وضعیت شغلی ام درست شود و نگرانی های تمام شود ، دکتر می گوید که نگرانی برایم مثل سم است». من و گریدر و جاده... قهرمان این گزارش ،‌ با آنکه پای رفتنش را حالا کنارش ندارد اما همچنان با عشق از راهداری و فتح راه ها حرف می زند ، او هنوز هم به گریدری فکر می کند که با آن ، برف ها را از جاده ها پاک می کند تا خانواده های گیر افتاده در جاده برفگیر از آن عبور کنند ، او هنوز هم به روزهای طلایی ای فکر می کند که جاده های خاکی ناهموار را صاف می کند و جلو می رود ، می رود و می رود ... او عاشق جاده هاست .




مطالب مرتبط

نمایندگان ادارات استان ها در پایانه های مسافربری در ایام اجرای طرح حضور مداوم و مستمر داشته و ضمن نظارت بر عملیات حمل و نقل ، عملکرد شرکت ها در اجرای لیست انتظار و درج QR کد بر روی بلیت مسافرین و اطلاع رسانی مناسب و آگاهی سازی مسافران از اجرای این طرح ها را بررسی و نظارت می ...

|

این اقدام ، گامی مثبت در جهت ارتقا ایمنی تردد در جاده‌های استان ایلام است و انتظار می‌رود به تردد ایمن‌ عابران پیاده و حرکت روان‌تر و توام بادید کافی رانندگان در این منطقه کمک کند .

|

به گزارش پرتال حمل و نقل ، وزیر راه و شهرسازی وظایف سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای را بسیار مهم و راهبردی عنوان کرد و ضمن قدردانی از تحقق بخش زیادی ...

|

به گزارش پرتال حمل و نقل ، محمد تیموری معاون برنامه‌ریزی سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای در دومین نشست تخصصی روسای پلیس راه و مدیران استانی ...

|

کارت هوشمند ضریب امنیتی بالایی دارد . در ۱۱ ماه سال‌جاری ۱ هزار و ۱۴۲ کارت هوشمند برای رانندگان حمل و نقل کالا و ۱ هزار و ۱۰۰ کارت هوشمند برای ناوگان باری صادر شده است .

|