در حال بارگذاری ...
  • سفر عشق

    چه دراز است این سفر ، این زندگی

    کی به پایان رسد این عمر ، این کهنگی

     

     

    خسته ز درد از راه سوزان کویر

    بنشسته خار بر ریگزار کویر

     

     

    رهسپار جاده عشقم ، چه آرزومند

    جان نثار راه پر پیچم ، عجب پای بند

     

     

    آرام آرام ، دانه دانه کنار زنم سنگ ها را

    گه پر شتاب بشکنم تیغ و خارها را

     

     

    جاده سفر تنگ است و تاریک

    در انتها راه بساز است و رنگین

     

     

    گر از سفرت تجربه و علم بیاموختی

    در آن سفر چه گنج ها بیندوختی

     

     

    بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

    رنج ها باید کشید تا سفر کردن

     

     

    آماده راه شو ، ای همسفر

    تن و جسم را پرور ، ای دوست

     

    شاعر : فائزه سجودی


    | شناسه مطلب: 35182




    شعر و نثر



    نظرات کاربران