در حال بارگذاری ...
  • قطار

    دلت که می لرزید من با چشام دیدم
    تو ذل تابستون چقدر زمستونه


    هوا گرفته نبود ، دلم گرفت اون شب
    به مادرم گفتم هنوز بارونه ... هنوز بارونه


    قطار رد شدو رفت ، مسافرا موندن
    مسافرا که برن قطار میمونه


    توبرف بارونی قطار قلب منه
    قلب شکسته ی من تو برف مدفونه


    دونه به دونه غمی، ریل به ریل شبم
    غم توی خونه ی من ، هر شبو مهمونه


    بگو شب بخوابه من بیدارم
    من شبو زنده نگه می دارم


    یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
    هوا که سرد میشه یاد تو میفتم


    طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
    تو ذل تابستون توکوچه برف نشست


    مسافرا شعرن تو برف و بارونی
    قطار قلب منه چشمتو پنجره هاش


    پنجره ها بستن مسافرا خستن
    ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش


    دونه به دونه غمی ، غصه به غصه شبم
    کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش


    بگو شب بخوابه من بیدارم
    من شبو زنده نگه می دارم

    شاعر : حسین صفا




    نظرات کاربران